در دوره معاصر جهان عرب ویژه مقطع زمانی سالهای 1800 تا 1950 میلادی یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار، نقش ادبا و فرهنگ سازان مسیحی عرب در تولید، توزیع مفاهیم و مضامین و رواج برخی مکاتب ادبی و نیز انتقال فرهنگ غربی از این راهها به جهان عرب است. کاوش در سه سطح عرصه ها و زمینه های فرهنگی از جمله نهادهای فرهنگی، مجامع ادبی و نیز شناخت قالب ها و ساختارهای ادبی نشان میدهد: پدیده سلطه گرایی غرب نسبت به شرق و بویژه کشورهای عربی که اولین حوزه نفوذ و مداخله غرب به شرق بوده، واقعیتی انکار ناپذیر است چنانچه از چالشهای عمیقی به ویژه در جریان جنگهای صلیبی میان کشورهای اروپایی و مسلمانان حوزه مدیترانه جریان داشته است. اما از آغاز دوره رنسانس و پس از انقلاب صنعتی این رویارویی به جای آنکه شکل دینی و ایدئولوژیک داشته باشد حیثیتی توسعه طلبانه و سلطه خواهانه داشته است از آن پس زوال امپراتوری عثمانی به عنوان بهترین ساختار سیاسی اجتماعی در میان جوامع اسلامی- عربی که در اثر دو عامل ضعف و سستی درونی ساختار این امپراتوری و اقتدار اروپاییان حاصل آمد، ماحصل سالهای طولانی مبارزه فرهنگی، نظامی و سیاسی دول استعمارگر بوده است که در حوزه فرهنگی، شناخت قالبهای ادبی همچون شعر، نثر، داستان، نمایشنامه، موسیقی و سرانجام پی جویی مضامین و مقاصد نهفته در این قالب ها بر پایه درک مکاتب و اسلوب ها و سبکهای تبلیغ شده از سوی غربیان یا حامیان داخلی آنها در کشورهای عربی در دو قرن پایانی هزاره دوم میلادی می تواند در شناخت حوزه وسیع، عمق تاثیر و نقش بسیار موثر عوامل واسط در انتقال، ترویج و یا اشاعه آموزه ها و ارزشهای غربی در مجامع عربی سودمند باشد. در این میان هرچند در تاریخ معاصر عرب کم نیستند ادبا و نویسندگان مسیحی مسلک که در رویارویی با فرهنگ غربی بر هویت عربی خود تاکید کرده و به گونه ای وانمود کرده اند که عرب مسیحی هستند و نه مسیحی عرب اما حتی در میان این عده نیز به هر حال مسیحیت بعد اساسی هویت آنان بوده است و بی تفاوتی و بیتوجهی آنان را نسبت به هجوم فرهنگ غرب به ارزشهای اسلامی که عنصر غالب در فرهنگ و ادب عربی می باشد، موجب شده است که حتی اگر فرض کنیم رویکرد آنها نسبت به فرهنگ اسلامی خصمانه و معارضانه نبوده است باز در گسترش اباحهگری بی تاثیر نبوده اند. با این همه این سخن بدین معنا نیست که در میان ادبای مسیحی عرب افرادی که با تلاش و کوشش خود به رشد و غنای فرهنگ جوامع عربی کمک کرده اند نادرند و باز این سخن بدین معنا نیست که ادبای مسلمان در انتقال فرهنگ غربی یا ترویج مکاتب، اسلوبها مضامین قالبها و ارزشهای غربی در آثار ادبی خود هیچگونه نقشی نداشته اند و باز این سخن منکر جنبه های مثبت و ارزشهای تمدنی و پیشرفت ها و نوآوری ها و دستاوردهای ارزشمند فرهنگ غربی نیست. در هر حال ادبای مسیحی عرب با بهره گیری از موسسات فرهنگی آموزشی و رسانه ای در دوره معاصر که عوامل نهضت ادبی قلمداد شده اند در گسترش فرهنگ غرب به جوامع عربی از طریق اشاعه ادبیات عربی موثر بوده اند.