سپیده مشیت دمیده، آفتاب خلقت سرزده، معمار هستی دست اندر کار آفرینشی شگفت است و … انسان از رحم غیب پای به دامان شهود مینهد.در جشن تولد این مولود مبارک، خدای تعالی خود صحنه آرا و میزبان است. کروبیان عالم بالا و ساکنان حرم سرّ و عفاف ملکوت را به مصلای قداست انسان فرامیخواند و فرمان میدهد تا بر او سجده برند. «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین فسجدوا الا ابلیس…».
شرح این حادثه بدیع که میتوان آن را زیباترین رویداد و پرشکوهترین جلوه اراده ازلی در جهان خلقت نامید جانهای لطیف و ارواح طیبه را که اعجازهای بزرگ ایمان و اندیشهاند به اهتزاز آورده و معناهای ژرف در اندام الفاظ به سینه تاریخ سپردهاند.
چه از دیدگاه قابلیت انسان برای تکامل و چه از این نظر که همه انسانها در به وجود آوردن آهنگ کلی هستی مشترکاند وچه از این جهت که یک احساس عمیق در درون انسانها وجود دارد که وحدتی بسیار با اهمیت را در همه افراد انسانی اثبات میکند و آنان را در مجرای تأثیر و تأثر از یکدیگر قرار میدهد. شخصیت انسانی به عنوان یک حقیقت باارزش توجهی است که از حیات معقول سرچشمه میگیرد نه از زندگی طبیعی محض و اثبات ارزش برای شخصیت انسانی معلول پذیرش حیات معقول است. زیرا سه مسئله فوق احتیاج شدید به آن دارد که آدمی از خود طبیعی بیرون بیاید و وجود انسان دیگر را به رسمیت بشناسد و رابطه زیر بنایی خود را با آن انسان دیگر درک کند. و ارزش آن را دریابد و در نتیجه شخصیت انسانی را دارای ارزش تلقی نماید. و بدان جهت که عمل حیات معقول در شناخت ارزش وجودی محض شخصیت محدود نمیگردد لذا پس از شناخت ارزش شخصیت با نظر به سه مسئله فوق قدم را فراتر نهاده، انسان تلاشگر در راه رشد و کمال را که جلوه گاه مشیت الهی است در افق والاتری میبیند. و بدون انحراف به سوی انسان خدایی، انسان رشد یافته را آیینهای که نماینده جمال و جلال حق است میبیند و بالعکس هرچه که شخصیت آدمی در به کار انداختن عقل و وجدان سیر نزولی را در پیش بگیرد با داشتن حق حیات طبیعی از ارزش او کاسته میشود تا آنگاه که از مرز پذیرش حیات دیگران تجاوز کند یعنی حیات انسانها را بی ارزش بداند و به نحوی به آن حیات تجاوز نماید، در این صورت شخصیت وی ساقط است. اگرچه در عرصه زندگی طبیعی محض چشمگیرترین فرد بوده باشد.
برای مشاهده مطالب بیشتر و دانلود مقاله فوق اینجا کلیک کنید